فرداصبح وقتی گوشی روروشن کردم دیدیم بله سه تااس جدید انتظارمومیکشن خلاصه اس هارو خوندم.گوشی روگذاشتم کنار که یکدفعه شروع کردبه زنگیدن سه بارزدم اشغال بار چهارم دیگه طاقت نیاوردم شیطون رفت تو جلدم ویه اس دادم وازش پرسیدم شما؟چندلحظه ی بعدجواب داد:من امیرهستم.من براش نوشتم کاری داری میزنگی؟
گفت میتونم دوستت داشته باشم؟ منم که فکرم سرجاش نبوداس دادم چراکه نه.
اصلافکرنمی کردم زیادجدی بشه ماجرا تا عصر اس بازی کردیم ومنم خوشحال بودم که خدایا یه چیزی قسمتم کردی که سرموباهاش گرم میکنم چندروزی بهش اس میدادم ونازوادامیکردم براش که بالاخره...........
لطفابرای ادامه ش صبرکنین...
نظرات شما عزیزان:


ای غم نکند تو خدا باشی!
mikoshi adamo ta tarif koniaaaaa
zodi bia benevis bad khabarm kon lotfan
felan
.gif)
.gif)